- 562
- 1000
- 1000
- 1000
عصر عاشورا محرم 98 - میثم مطیعی
مرثیه خوانی عصر عاشورا با صدای میثم مطیعی، 1398
قطعات
-
عنوانزمانتعداد پخش
-
مقتل و زمزمه - از این بالا پیداس، کوفیها نامردن با سنگاشون مولا، حرفت رو قطع کردن نشونه میگیرن، با نیزه پهلوتو میسوزنن با تیر، اعماق قلبت رو وای غریب کربلا حسین وای ای وای ای وای از این بالا پیداس، افتادی روی خاک زیر لب میخونی، هی رضاً بِرِضاک یا زهرا رو لبهات، بین خون میشینی عطش آتیشت زد، دیگه تار میبینی وای غریب کربلا حسین وای ای وای ای وای از این بالا پیداس، غوغای توو گودال می بینم می بینم، داری میری از حال از این بالا پیداس، پلکای بی جونت معلومه معلومه، پیشونی پر خونت وای غریب کربلا حسین وای ای وای ای وای از این بالا پیداس، چشمام چی میبینه؟ شمر ملعون داره، رو سینهات میشینه برمیگردونه وای، با پا پیکرت رو زجرت میده تا که، میبرّه سرت رو وای غریب کربلا حسین وای ای وای ای وای ای کاش ای کاش بارون، میبارید اون روزم با یاد لب خشکت، میسوزم میسوزم وای از بارون سنگ، وای از بارون تیر سیرابت کردن با سرنیزه و با شمشیر وای غریب کربلا حسین وای شهید سرجدا حسینشاعر: سید مهدی سرخان
-
زمینه - محشری شد و خواهری با چشمای تار از بین گرد و غبار سر برادرش رو دید توو دستای یه نیزه دار ناله کشید با دلِ خونو، روضه میخوند، به روی خاکا از صدای، ناله خواهر این صدا موند، توو گوش دنیا «قُتِلَ الحُسَین بِالسَّیفِ وَ السَّنان، وَ الحَجَرِ وَ العَصا، مظلومٌ عطشانٌ بکربلا» بمیره برات خواهر تو، کو کفنت؟ غرق خونه بدنت با کینه کشتنت چقد نیزه شکسته توو تنت؟ حلقه زدن، دور سر تو جون میدادی، توی غریبی مثل تو نیست، دیگه شهیدی مثل تو نیست، شیب الخضیبی تو رو میزدن، فِرقَةٌ بِالسُّیُوف، فِرقَةٌ بِالرِّماح پیرم کرد روضه ی قتلگاه «قُتِلَ الحُسَین بِالسَّیفِ وَ السَّنان، وَ الحَجَرِ وَ العَصا، مظلومٌ عطشانٌ بکربلا»? تا که صدای هلهله ها رو شنیدم سمت گودال دویدم قاتل تو رو سینه بود (سرت به روی نیزه بود) به قتلگاه دیر رسیدم هر کسی بود، پیِ ثوابو زخم تو بود، چه بی حسابو تشنه بودی، یه نانجیبی ریخت رو زمین، پیشِ تو آبو تو رو میزدن، فِرقَةٌ بِالْحَجَر (بِالْخَشَب)، فِرقَةٌ بِالْعَصَا پیرم کرد، روضه کربلا (بِاَبی الْعَطْشانْ حتّی مَضَی) «قُتِلَ الحُسَین بِالسَّیفِ وَ السَّنان، وَ الحَجَرِ وَ العَصا، مظلومٌ عطشانٌ بکربلا» نگران و تنها توی خون رها بودی زیر دست و پا بودی حتی به زیر خنجرم به فکر خیمه ها بودی پاشو ببین، آتیش کینه توی حرم، زده زبونه پاشو ببین، ناز رقیه رو میخرن، با تازیونه کشتنت داداش، فِرقَةٌ بالْحَجَر، فِرقَةٌ بِالسَّنان پیرم کرد روضه ی قتلگاه هرکجا برم من توی کوفه و حتی شام بلا میخونم روضه کربلا «قُتِلَ الحُسَین بِالسَّیفِ وَ السَّنان، وَ الحَجَرِ وَ العَصا، مظلومٌ عطشانٌ بکربلا» شاعر : محمدرضا رضایی
تاکنون نظری ثبت نشده است.