- 1302
- 1000
- 1000
- 1000
شب سوم صفر 1402 - محمود کریمی و میثم مطیعی
مراسم شب سوم صفر با صدای محمود کریمی و میثم مطیعی، 1402
قطعات
-
عنوانزمانتعداد پخش
-
روضه - تو کیستی که عقل، مجنون توست عشق به تو، عاشق و مدیون توست تویی جگرگوشهی آلعبا به درک تو فهم رسا، نارسا چشم علی محو تماشای تو بهجای پای فاطمه، پای تو هیچ گلی ندیده خندیدنت به غیر لحظهی حسیندیدنت دایهی تو ز کودکی غم شده قامت غم در غم تو، خم شده کتاب عشق و عقل، تألیف توست مهر به لب، زبان ز توصیف توست تو گردش ثبات اهلبیتی تو مجمع صفات اهلبیتی دفاع، تو؛ صبر، تو؛ احساس، تو حسین، تو؛ حسن، تو؛ عبّاس، تو تو بردهای فیض حضور همه تو بودهای سنگ صبور همه روی تو حسرت دل آفتاب موی تو شب ندیده حتّی به خواب خاک رهت به عرش، پهلو زده پیش قد تو، سرو زانو زده نیست فلک به قدر، همپایهات سایهی تو ندیده همسایهات مدرسهی تو دامن فاطمه معلّمی ندیده و عالمه امّمصائب تو و زین أبی عقیلهی هاشمیان؛ زینبی لبت یکی گوی و دو تا نگفته هرچه شنیده، جز خدا نگفته صدای تو دل از علی میبرد ناز تو را، مادرتو میخرد ولادتت ولادت گریه بود گریهی تو، شهادت گریه بود تو عین عرفان و ورا نور عین کشتهی حقّی و شهید حسین تو روح صوم و معنی صلاتی تو ساحل سفینةالنّجاتی حسین، امید خلق در عالمین ولی به هر غم، تو امید حسین نام شما، هردو به دنبال هم آینهی همید و تمثال هم چنانکه نام خالق و رب یکیست نام حسین و نام زینب یکیست صبر ز صبر تو به تنگ آمده شیشهی تو به جنگ سنگ آمده یکدم بیذکر، به لب نداری یکشب بینماز شب، نداری سفرهی هستی تو برچیده شد گلان تو یکییکی چیده شد چو مصحف ورق ورق، کنده شد تمام آیهها پراکنده شد حورا و طناب؟ وای بر من قرآن و شراب؟ وای بر من
-
روضه - مطیعی - یه زخم دیگه اومده رو زخم داغ کربلا سری که روی نیزه بود رسیده تو تشت طلا چه شام بلایی روضه ی مکشوفه شده بی ادبی شامیان مخدراتو می برن مجالس حرامیان آیه ی تطهیرو کجا بردن به مجلس یزید آوردن یه عده ای شراب می خوردن چه جوری از خدا نترسیدن حال رقیه رو نمی دیدن دور سر حسین رقصیدن سیدنا الغریب حسین جانم یه خط این روضه و یه دنیایی بیچاره شده حجاب اهل بیت شدن آستینای پاره شده چه داغ عظیمی زینبی که حتی کسی سایه شو هم ندیده بود یه محرم اونجا داشت فقط اونم سر بریده بود جه داغ عظیمی سر برادرش توی تشته از سفر تنور برگشته کوچه به کوچه روی نی گشته بگم چه کرد یزید ملعونو گذاشت جلوش سر پر از خونو یه جوری زد شکست دندونو سید الغریب حسین جانم
-
زمینه - کاخ ستم میلرزد تبر به دوش میآید دختر ابراهیم بتشکن جبرائیل میخواند چه پرخروش میآید جلوهی فتّاح اباالحسن نگین هشت و چار است شعلهی بیقرار است بر دستش طناب نیست قبضهی ذوالفقار است ای روح و ریحان حسین ای مهر تابان حسین ای جان جانان حسین کفر و نفاق، رسوا شد سلسلهی ظلمت را زینب با تیغ سخن گسست شهر شام، غوغا شد هیمنهی دشمن را نائبهی خیبرشکن شکست علیه شب قیام کرد قائله را تمام کرد خواب ظالمان را به چشمشان حرام کرد ای تیغ برّان حسین ای مهر پیمان حسین ای جان جانان حسین هل من مزید را تا گفت دل یزید خالی شد بسکه طنین از هر طرف شنید در خطبه تا سرّ الّا جمیلا را گفت خروش تکبیر از نجف رسید خطابه را خطاب کرد جلوه چو بوتراب کرد کاخ ستمگران را بر سرشان خراب کرد ای جان طفلان حسین ای ابر باران حسین ای جان جانان حسین
-
زمینه - یا ایّهاالرّسول! بیا ببین رسیده منزل آخر حسین یا ایّهاالرّسول! بیا ببین چه میکند یزید با سر حسین بیا ببین که ضربههای خشک چوب خیزران رها نمیکند لب تر حسین بیا ببین ببین چگونه دارد از تمام لحظهها سپید میشود تمام گیسوان دختر حسین ببین میان تشت، سورههای عشق که گشته آیههای پرپر حسین طنین فکنده در تمام آسمان صدای گریههای مادر حسین صدای مادری که میوهی دلش شبیه سیب سرخ، بین تشتی از طلا شده چه کربلا! چه پر بلا ولی چه مجلسی که پر بلاتر از تمام کربلا شده میان درد و التهاب میان مجلس شراب محاسنی به خون خضاب تمام رازها برملا شده به چشم مبتلا به اشک سرخ خواهر حسین
-
واحد - مطیعی - دل زنده شد با پرچمت ای جان جانم به قربان غمت ای جان هرکس که سرباز تو شد سرباز عشق است کاری که کردی با دلم، اعجاز عشق است راز عشق است رودم و ششگوشهات دریای من شد جز خیال کربلا در دل ندارم در میان بزم تو شرمنده ام که هدیه جز این جان ناقابل ندارم طاقت مرا برد، فتنههای دوران یا مرا صدا کن، یا مرا بمیران دل شد، غبار کاروان تو غرق نگاه ناگهان تو این زندگی باتو کمال زندگی هاست در بند تو بودن بهشت بندگیهاست حسرت ماست غافلم اما خبر دارم که هستی غافلم اما تو جانم را خبر کن وای اگر همراهی ات از من گذشته جان زهرا لحظه ای بر من گذر کن طاقت مرا برد، فتنههای دوران یا مرا صدا کن، یا مرا بمیران شاعر : میلاد عرفان پور
-
واحد - زینب نگاهبان حرم؛ حرمت حجاب شرح حیا و معنی شرم؛ آیت حجاب هر شاهدی مزیّن اگر از حجاب شد افزود او ز عفّت خود، زینت حجاب زان ظلمت شبانه و بنشاندن چراغ میخواست ابر ماه کند ظلمت حجاب قومی که خواست پردهی اسلام بر دَرَد لرزید از مشاهدهی صولت حجاب زینب به کوفه، پرده به رخسار اگر نداشت دلها نبود دستخوش هیبت حجاب گفتند مرتضاست که گوید سخن؛ بلی این آیتی نبود مگر آیت حجاب چون صورتش ندیده، صدایش شنیده شد زینب، علی خیال شد از دولت حجاب اسلام بیحجاب ندارد قبول زن حاکی است از حجاب درون، صورت حجاب تقوا و پرده، هیچ جداییپذیر نیست تقوا چو نیست، هیچ نه خاصیّت حجاب
-
واحد - منزل به منزل غصّهام؛ اشکم؛ روانم با دست بسته، پشت محمل، روضهخوانم خورشید بعد از سالها روی مرا دید او هم دگر فهمید که بیسایهبانم با این لباس پاره و وضعی که دارم همراه با یک لشکر از نامحرمانم دوره شدم از هر طرف شلاق خوردم رویم کبود و مثل مادر قدکمانم ماه دلآرایم! به شوقت سر شکستم وقتیکه کامل شد رخت در آسمانم در محمل بیپرده رفتم بین انظار شاگردها با طعنه میدادند نشانم همسایهی سابق، مرا خیرات بخشید آتش گرفته بند بند استخوانم دریاب حال دختر دردانهات را اشک یتیمیاش زده آتش به جانم شد همکلامم ابن مرجانه؛ برادر فرزند بدکاره زده زخم زبانم با خطبههایم خوار کردم بیحیا را صوت پدر خارج شد انگار از دهانم میخواست زینالعابدین را سر ببرد نگذاشتم چون بود امامم در امانم لبهای تو خونی شد و من دردم آمد آشفته از برخورد چوب خیزرانم باور نمیکردم که در زندان بخوابم
-
واحد - سوز بده بر سخنم، به دل سوخته خواهرت تا که بگویم سخن از تن صدچاک علی اکبرت ناله زنم یاد کنم ز لب خشک علی اصغرت گوهر اشکم شده ایثار تو گریه کنم یاد علمدار تو ای پدر و مادر من به فدای لب عطشان تو نیزه و شمشیر و سنان کفن پیکر عریان تو بر سرنی جلوه کنان، سر همچون مه تابان تو مرا مران از درت به پهلوی شکسته مادرت گریه بران کشته کنم که برو ارض و سما گریه کرد مادر و جد و پدرش به نهان و به ملا گریه کرد به تن صد پاره او پسرش روح خدا گریه کرد پیروی از روح خدا می کنم یاد حسین و شهدا می کنم
تاکنون نظری ثبت نشده است.