- 741
- 1000
- 1000
- 1000
شب هفدهم صفر 1401 - میثم مطیعی
مرثیه خوانی شب هفدهم صفر با صدای میثم مطیعی، 1401
قطعات
-
عنوانزمانتعداد پخش
-
روضه
-
دم آغازین - اگر ما روز عاشورا میان لشگرت بودیم چنین تنها چنین زخمی به روی نی نمی رفتی حسین جانم حسین جانم
-
زمینه - اگه توام مسافری، قدم قدم با من بخون راهو شیرینتر میکنه، مرور خاطراتمون یادش بخیر، توو انتظارِ این مسیر، میموندیم یادش بخیر، تا از نجف، راهی شدیم، میخوندیم پشت سر: مرقد مولا، روبرو: جاده و صحرا بدرقه: با خود حیدر، پیش رو: حضرت زهرا اینجا هر کی هرچی داره نذر حسین کرده هرستونی که رد میشیم سیل جوونمرده «یا حسین لبیکَ یا حسین لبیکَ یا حسین یابن الزهرا» اگه توام مسافری، قدم قدم با من بخون راهو شیرینتر میکنه، مرور خاطراتمون یادش بخیر، با خستگی، با پای خون، میخوندیم یادش بخیر، همراه جابر هر ستون، میخوندیم کنار قدم های جابر، سوی نینوا رهسپاریم ستون های این جاده را ما، به شوق حرم می شماریم شبیه رباب و سکینه، برای شما بی قراریم ازین سختی و دوری راه، به شوق تو باکی نداریم فدایی زینب، پر از شور و عشقیم اگر که خدا خواست، به زودی دمشقیم «لبیک یابن حیدر» اگه توام مسافری، قدم قدم با من بخون راهو شیرینتر میکنه، مرور خاطراتمون یادش بخیر، با هر قدم، تا پای جون، میخوندیم یادش بخیر، با هر نژاد، با هر زبون، میخوندیم با هر قدم، دوباره می تپد دلم به شوق دیدن حرم به یاد زینب، نشسته بر لب، سرود غم هرکس ز گوشه ای آمده، اما شبیه یکدیگریم دور از نژاد و رنگ و زبان، گویا همه ز یک مادریم با هر زبان، با هر نژاد، ما عاشقان حیدریم یا مرتضی، یا مرتضی، یا مرتضی علی مدد اگه توام مسافری، قدم قدم با من بخون راهو شیرینتر میکنه، مرور خاطراتمون یادش بخیر، اون سالی که، از قافله، جا موندیم یادش بخیر، توو هیئتا، با اشک و آه، میخوندیم میاد خاطراتم جلوی چشام من اون خستگی تو راهو می خوام میخواستم مثه اهل بیت حسین با اهل و عیالم، پیاده بیام آه حسرت توو سینمه و می باره چشام به پای غمت این غم کم نیست لیاقتشو ندارم آقا، بیام حرمت جاده به جاده، پای پیاده جا موندم اما زائر زیاده
-
شور - باز دوباره پیاده، پا می ذاریم به جاده به این مسیر اومدیم، با همهی خونواده مونده به دستای ما، پرچم نصر من الله حکومت دل ماس، به دست تو ثارالله مسافریم مسافر توییم یا مولا ما جون میذاریم که نشی یه لحظه تنها «نصرتی لکم معدّه به یاری تو میاییم منتظر لامرکم منتظر امر شماییم» قدم قدم می رسیم، باز به هوای بیعت دنیا خلاصه میشه، به زیارت و شهادت دنیا مگه می تونه، دستای ما رو ببنده بهشت ما می رسه، همین روزای آینده با گریه آب و جارو شد کوچهی دنیا قدم به چشممون بذار مهدی زهرا «نصرتی لکم معدّه به یاری تو میاییم منتظر لامرکم منتظر امر شماییم» به رنگ عشق مولاس، قصهی بندگیمون تا شهادتت عازمیم با همهی زندگیمون پای امام می مونیم، فقط نه با حرف و امضا ما اهل کوفه نیستیم، علی بمونه تنها اربعینا مشق ولایتو نوشتیم وقتی که تو رکابتیم توی بهشتیم «نصرتی لکم معده به یاری تو میاییم منتظر لامرکم منتظر امر شماییم» شاعر : میلاد عرفان پور
-
بخر طویل - خوش آن دل که شود کرب و بلایی خوش آن سر که رَود بر سر سودای شهیدان خدایی خوشا عشق خوشا عاشقیِ بیغش جان های فدایی خوشا آن که ندارد به سر غیر رضای تو هوایی خوشا آنکه سپارد دل خود را به تو ، ای معنیِ ایمان تو ای باطن قرآن حسین بن علی سرور و سالار شهیدان که در حلقه ی اعداء در آن دشت بلا یکه و تنها تن ندادی به ستم ، دست ندادی به ستمگر وَ فریاد زدی که پسرِ فاطمه را بیعتِ طاغوت بُود ننگ و مخیّر شوم ار بین چنین ننگ و چنان جنگ من و جنگ من و شوق ملاقات خدا با رخ خون رنگ تو مردانه به آن لشکرِ نفرین شده لا گفتی و سازش نپذیرفتی و فریاد زدی "هیهات منا الذله"به آن حلق بریده به آن ماه که ناگاه درخشیده و بر نیزه دمیده که یک چشمه از آن شور که یک بارقه ز آن نور از آن غیرت مردان سلحشور به ما نیز رسیده که ما نیز گرفتار حسینیم عزادار حسینیم به جان تشنه دیدار حسینیم که دلداده یاران وفادار حسینیم بسیجی ره پیر خمینیم بُود بر لب ما نیز خروش شهدا "هیهات منا الذله"بگو باز به آواز رسا همدمِ خون شهدا با رجزِ دم به دم کرب و بلا کز دل ما تا به ابد کینه ظالم نرود ، بر لب ما لعن یزید است دل ما پی خون خواهی یاران شهید است نبردیم زخاطر نه آن جور و جفا را نه کودک کشی حرمله ها را محال است گذاریم کنون دست به دستی که خون می چکد از آن محال است بگیریم امان نامه از اینان نه یک لحظه هراسیم ز تهدید و ز تحریم نه از فتنه تکفیر نه زور و زر و تزویر کنون کاخ سفید آینه ی کاخ یزید است وسزایش همه نفرین ، همه لعن و تبرا بگو باز به آوای رسا "مرگ بر آمریکا
-
روضه - کیست این خسرو مظلوم که خونین بدن است وز دم نیزه و شمشیر، دو صد پاره تن است کیست این مظهر جانبازی و ایثار و وفا که به آزادگی و عدل و شرف، ممتحن است او بُوَد چشم و چراغ دل زهرای بتول روشنیبخش جهان، نور رخ «ذوالمنن» است گبر و ترسا و یهودش، چو مسلمان خواهد یار و محبوب ملل، شمع همه انجمن است چه غم ار حسرت دیدار وطن داشت به دل وطنش در دل یاران، شه دور از وطن است او شهید است و نیازش نبُوَد گر چه به غسل آب غسلش همه از خون گلو و بدن است «کفنی داشت ز خاک و کفنی داشت ز خون تا نگویند کسان، جسم حسین بیکفن است استخوانی اگر از سینه او باقی ماند آن هم از ضرب سمّ اسب، شکن در شکن است» دفن کردی چو پدر را پسر بیمارش آن که یعقوبصفت، شهره «بیت الحزن» است، با سرانگشتِ مبارک بنوشتی بر خاک این همان قبر شهیدی است که عطشان دهن است این مکان قبله عشّاق جهان خواهد شد «خوشدل»! این تربتِ معشوقِ زمین و زمن است شاعر : مرحوم خوشدل تهرانی
تاکنون نظری ثبت نشده است.