- 330
- 1000
- 1000
- 1000
شب سوم محرم 1403 - حنیف طاهری
مرثیه خوانی شب سوم محرم با صدای حنیف طاهری، 1403
قطعات
-
عنوانزمانتعداد پخش
-
روضه - پنهان نخواهم کرد این عشقِ عیان را من عاشقم هرگز ندارم بیم جان را چون کوه پیش روی دشمن ایستادم از پا در آوردم همه گردنکشان را گفتند ساکت باش! گفتم حق حسین است پای دفاع از تو نمی بندم دهان را کوچه به کوچه از ولی الله گفتم تا خلق بشناسند زهرایِ زمان را بی آبرویش می کنم هر جا موذن بی ”اَشهَدُ اَنّ علی” گوید اذان را بابابزرگم واجبُ التعظیم دهر است از نام او پُر می کنم کل جهان را ویران شود کاخی که در آن میزبانش پایین مجلس می نشاند میهمان را بالای مجلس حرمله شأنی ندارد زیبا نخواهد کرد کرکس آسمان را در کاخ شام و کوفه سرداری ندیدم من روی نی دیدم اجلاس سران را
-
زمینه - خیلی بعد از این سفر از زمونه دلخورم تا کی میمونی بگو تا دردام رو بشمرم یه سر بیحوصله پای پر از آبله جای رد سلسله سوغاتی این سفر شد امون از این روزگار چی بگم از انتظار شبای دنباله دار با چشم به راهی به سر شد یه سر بی حوصله پای پر از آبله جای رد سلسله سوغاتی این سفر شد آخه کی دلش اومد موتو پریشون کنه به لب تو چوب زده دل منو خون کنه آخرین روزای ما گذشت خیلی خیلی سخت ما وسط ازدحام تو رو شاخه درخت چیا گذشت به قافله وسط رقص و هلهله کنار شمر و حرمله به زخم عمه نمک خورد توی محله یهود که جای اهل بیت نبود همه تنم شده کبود دخترت از بس کتک خورد تو با سرت اومدی مشکلمو حل کنی بگو چجوری می خوای که منو بغل کنی
-
واحد - سر اومد کاسهی صبرم پر از تاب و تبم پر از تاب و تبم رسیدی وقتی که جونم رسیده به لبم چشم یتیما روشن بابام اومده رسیده وقت رفتن بابام اومده آخر بابا مهمون دختر شد که خیس از اشکم پر معجر شد شام تارم ابری بارونم سر تو داده سر و سامونم دیگه تو دستای بی جون توونی ندارم کمک کرد عمه سرت رو رو پام بذارم ببین شکسته بابا شبیه سرت تو کوچه های کوفه سر دخترت دیدی بابا با لباس پاره رقیه خانوم سر بازاره از قافله نیمه شب جا موندم غریب و تنها تو صحرا موندم می سوزه بال و پر من تو حرم نفسم پر از لخته های خونه فضای قفسه م حالا که داری می ری پدر با خودت منو ازین ویرونه ببر با خودت یاد لب هات بابای خوبم با دستام روی لبام می کوبم چشم عمه ابریه بارونه سنگ غسلم میشه خشتای ویرونه
-
واحد - مرد در ویرانه و ویرانه را آباد کرد دید بس بیداد بر پا رسم عدل و داد کرد مرگ این دخت سه ساله شامیان و شام را با خبر از راه حق چون خطبه سجاد کرد کس نبود در شام آگه از علی و از حسین مکتب آل علی با مرگ خود ایجاد کرد در دل شب شد سر شه شمع و او پروانهاش سوز عشقش سوخت هم خاکسترش بر باد کرد
-
تک - دل سنگ آب شد از گریه تو گریه نکن عمه بیتاب شد از گریه تو گریه نکن ای بی کفن رقیه
-
نغمه - اکنون که نیامد ز سفر ماه منیرم خوب است در این گوشه ویرانه بمیرم با من نزند حرف کسی چون که یتیمم از من نکشد ناز کسی چون که اسیرم امروز یزید هر چه دلت خواست ستم کن زیرا تو امیری مَنِ مظلومه اسیرم بر محکمه عدل خدا نگذرم از تو آن جا تو اسیری مَنِ مظلومه امیرم
-
شور - برگریز پاییز بگذرد گریههای یکریز بگذرد با خودم دمادم گفتم این نیز بگذرد پریشان شدم و هراسان شدم و تک و تنها گرفتار بیابان شدم رجز خوان شدم و شتابان شدم و دگر همصحبت خار مغیلان شدمکم کم از نفس افتادم روی خاک صحرا خفتم ناگهان چه سیلی خوردم با خودم فقط می گفتم این نیز بگذرد شام تار ایتام بگذرد غصه های ایام بگذرد درد کوفه و شام بگذرد این نیز بگذرد منم بی خبرو نیامد پدرو درین ویران دگر صبرم رسیده به سر شبم بی سحرو نگاهم به درو الهی که پدر حتی بیاید به سر مثل صورت بابا در مجلس شراب آشفتم خیزران که بالا می رفت با خودم فقط می گفتم این نیز بگذرد
-
شور - به آه قلب خسته قسم اسم تو گفتم هر نفسم گذشتم از همه که فقط به تو برسم ای همیشگی ترین عشق همیشه بهترین عشق اگه حسین نمیشه اولین عشق آخرین عشق خیر عاقبت حسین دنیا و آخرت حسین زندگیمو مینویسم خط به خط فقط حسین حسین حسین حسین ضربانم حسین حسین حسین ای جانم
تاکنون نظری ثبت نشده است.