- 407
- 1000
- 1000
- 1000
وفات حضرت زینب (س) 99 - مجتبی رمضانی
مرثیه خوانی وفات حضرت زینب (س) با صدای مجتبی رمضانی، 1399
قطعات
-
عنوانزمانتعداد پخش
-
روضه - نگاهم ماند و از درها نیامد نشانی از کبوترها نیامد زمانی گردِ من پُر بود حالا... یکی از آن برادرها نیامد دلم از تارِ غم شیرازه دارد وجودم دردِ بی اندازه دارد لباسِ کهنهات را میفشارم لباست بویِ خونِ تازه دارد لبم خشک است آبآور کجایی رُبابم مُرد علیاصغر کجایی سرم برخاک اُفتادهاست عمه عصایِ پیریام اکبر کجایی مگر در شامِ غم خواهر ندارید مگر این گوشه یک دختر ندارید بیایید و ببینم رویتان را... ولی افسوس بر تَن سر ندارید مرا در لحظهی خوشحالیاش زد مرا در موقعِ بیحالیاش زد کسی که تیغِ خود را بر تنت کرد مرا هم با غلافِ خالیاش زد امیدم رفت تا بازوی تو رفت اباالفضلم چهشد اَبروی تو رفت سرم را ضربِ یک نیزه شکسته همان نیزه که بر پهلویِ تو رفتشاعر : حسن لطفی
-
زمینه - بیا ببین حال زینبو یه سال و نیمه که شدم آواره خاطره تلخ رفتنت هر لحظه برام روی تکراره میگی نه؟ هنوزم تعریفی نداره حال و روزم هنوزم وقتی که آب میخورم میسوزم هنوزم چشممو به پیرهنت میدوزم دلبرم برادرم تو رو به چادر زهرا مادرم مثل اکبرت داداش دم آخری بیا بالا سرم آه پناه عالم خرابه حالم هنوز شبا من خواب میبینم خواب وداع آخرت رو داداش چقد بهت گفتم که حسین از روی نی مراقب زینب باش میگی نه؟ نبودی ما کجا محله یهودی نبودی سنگمون میزدن از حسودی نبودی که تنم پر شده از کبودی آه پناه عالم خرابه حالم به زخم تنت روی ریگ بیابان به اشک دل و سوز و آه یتیمان خدا را از این غم چه چاره؟ خداحافظ ای برادر زینب به خون غلتان در برابر زینب
-
واحد - با اشک بیزوال خودم گریه میکنم بر روز و ماه و سال خودم گریه میکنم این پلک ها به روضهی تو زخم شد حسین پس با زبان حال خودم گریه میکنم حالا دگر بدون عصا میخورم زمین گاهی خودم به حال خودم گریه میکنم میپرسم از خودم که چرا بی کفن شدی؟ بر پاسخ سوال خودم گریه میکنم گاهی که یاد عصر دهم میکند دلم بر غارت جلال خودم گریه میکنم من آن کبوترم که ز شلاق ها هنوز هر شب ز درد بال خودم گریه میکنم ای بهترین برادر دنیا برای تو تا وقت ارتحال خودم گریه میکنم شاعر : میلاد حسنی
تاکنون نظری ثبت نشده است.