- 1118
- 1000
- 1000
- 1000
شب دوازدهم رمضان 1403 - محمود کریمی
مناجات خوانی شب دوازدهم رمضان با صدای محمود کریمی، 1403
قطعات
-
عنوانزمانتعداد پخش
-
مناجات - آمدم، در میزنم؛ یا ربّ! گدایت را ببین باز هم این بندهی بیدستوپایت را ببین ظرف خالی طعام سائلت را پر نکن نان من، گریه است؛ نان بنده را آجر نکن بار من، رووی زمین مانده است؛ بارم را بخر خوبوبد، هرچه که دارم را بیا یکجا بخر ای پناه بیپناهیها! پناهم دادهای از تو ممنونم به مهمانیت، راهم دادهای شکر میگویم هزارانبار؛ ستّاری خدا وای اگر از باطن من، پردهبرداری خدا هیچکس گردن نمیگیرد من شرمنده را مثل فرزند پدرمرده، بغل کن بنده را در زمان ارتکاب جرم، بیباکم نکن تا مرا پاکم نکردی از بدی، خاکم نکن قلب تاریک مرا از روشنی، آکنده کن عزم ترک معصیّت را در وجودم، زنده کن بارها وقتی که میبینم دچارم بر گناه هر دمی که بیخ پیدا کرد کارم در گناه روو به زهرا میکنم؛ زهراست پشتیبان من جای دیگر را ندارم جز در این خانه، من تا دم افطارها، یادی ز عطشانش کنم چشم روزهدار خود را سیر گریانش کنم
-
روضه - دلیل عالم ایجاد! السّلام علیک سلام حضرت سجّاد! السّلام علیک سلام! ای که مقام دعا، مقام تو شد توسّل همهسجّادهها بهنام تو شد سلام! نافلهی گریههای طوفانی سلام! آبروی سجدههای طولانی تویی که هست لقبها زیاد در وصفت کم است واژهی زینالعباد در وصفت برای دین خدا، عزّ و مجد آوردی تو در صحیفه، دعا را به وجد آوردی تو در دعا، سخن از معنی شگرف زدی تو با خدا، چقدر عاشقانه حرف زدی نرفته وهم کسی تا به اوج میقاتت نبوده فهم کسی، قلّهی مناجاتت کلام توست که تفسیر کرده قرآن را صحیفهی تو، نشانداده راه عرفان را به اتّکای صحیفه، مسیر کوتاه است صحیفه، سفرهی سبز معارفالله است بسا یقین که به هر دل، صحیفه ساخته است چقدر عارف واصل، صحیفه ساخته است صحیفه در شب تاریک، امید میسازد صحیفهای که از انسان، شهید میسازد صحیفه، باور توحید را مقاوم ساخت صحیفه بود که در خویش، حاج قاسم ساخت ای آفتاب بدون زوال! یا سجّاد فراتر از پر و بال خیال؛ یا سجّاد عبادت تو، مناجات تو حماسی بود شبیه فاطمهای، گریهات سیاسی بود خروش گریهات، آیینهدار آینده است که از طراوت اشک تو، کربلا زنده است تویی که زندگیات، وقف حفظ مکتب بود کسیکه جان تورا حفظ کرد، زینب بود چه زینبی که برای خدا، فدای تو شد که با تمام وجودش، سپر برای تو شد چه زینبی که پس از کربلا قیامت کرد و پا به پای تو بر کاروان، امامت کرد تو حفظ کردهای اسلام را در آغوشت همه رسالت خون حسین بر دوشت تو خطبه خواندی و بی آبرو، منافق شد که از درخشش آن، شام، صبح صادق شد برای تو نفسی، کربلا تمام نشد کسی شبیه تو در شعلهها، امام نشد کسی شبیه تو آتش نرفته پابوسش اسیر، پیش نگاهش نبوده ناموسش کسی شبیه تو، شعله بر او زبانه نزد به هیچ امام، کس اینقدر تازیانه نزد کسی شبیه تو با دست بسته، جنگ نکرد کسی هدایت مردم به زیر سنگ نکرد کسی ندیده هزاران غمی که دیدی تو خداست شاهد آنکه چهها کشیدی تو تو دیدهای سرِ بر نیزهها نمایان را تو دیدهای بدن رووی خاک، عریان را تو دیدهای تنِ از زخمها، لبالب را تو دیدهای همهی داغهای زینب را غم اسیری او ای امام! با تو چه کرد؟! بگو که کوچه و بازار شام، با تو چه کرد؟!
تاکنون نظری ثبت نشده است.